سلناسلنا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

سلنا فرشته کوچولوی مامان و بابائی

شب تولد سلنا خانوم

1393/8/18 9:41
نویسنده : پریسا
446 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم  درست از بعد از ظهر روز تولدت شروع کردی به اسهال کردنتعجب دوباره اوضاع دندون درآوردن داریم  و تو هی میگی مامانی دندون درد می خونه غمگیناره  تا دیشب تو اسهال داشتی و من نگران تو سکوت

در حالیکه با ناراحتی روی مبل لم داده بودم اومدی شروع کردی به شیطونی کردن  .

سلنا : مامان شونه بیار

من : عزیزم توی اتاق داخل کمده برو برش دار

سلنا : مامانیییییییییییییییییی  خودت بیال ، بیالش دیده :85:

من : سلنا خانوم زشته مامان باید خودت بیاری

سلنا: مامانی مامانی خواهش می خونم خودت بیال

من در حالیکه که از لوس بازی های خانوم کوچولو کم اوردم   : باشه الان میارم

سلنا: بیا بشین میخوام خوشتلت بخونم

من : سلنا موهام درد گرفت

سلنا : نازی نازی اشتال نداله مامانی  خوشتل

قرررررررررررررررررررربونت برم دخمل خشکل من که اینقدر شیرین زبونوووووووووووووووووووووووووووی  .

دیشب حاج عمو با زنش و عمو صادق و عمو رضا برای تبریک تولدت اومدن خونه برات یه کادو  گرفته بودن که تو میگفتی دایزه چه شیرین زبونی هایی که نکردی بلا .

سلنا در حالی که سوار گاوی شده میگه :پیتیخو ... پیتیخو  ...

بابائی : سلناا ین گاوی مال کیه ؟؟؟؟

سلنا: مال سلنا خانومه مال تو نیست

سلنا حس کنجکاویش گل کرده : مامانی دایزه می خوام  (یعنی کادوی عمو باز کن )

من : سلنا خانوم صبر کن الان میام

سلنا :یبا دیده در حالی که با هم نشستیم کادوی عمو باز میکنیم

یه گربه خشکل که سلنا میگه پیشی میو

سلنا خانوم با خوشحالی سریع گربه رو برداشته و سلوار گاویش میکنه و میگه :

مامانی پیشی میو میخواد سوار گاوی بشه   

 

من : باشه گلم سوارش کن

 و ما در حالی که فقط به کارهای سلنا خانوم میخندیم

 سلنا: بابائی آخنگ بذار سلنا خانوم بلقصه

بابائی : عزیزم زشته حاج عمو اینجاست

سلنا لجباز : بابائی آخنگ ( منظورش آهنگ مدل پنگوئنیه)

بابائی آهنگ گذاشت و سلنا خانوم این جوری قر میداد

عمو اینا میخوان برن و سلنا خانوم بهونه پستونکش گرفته و میگه

مامانی پستونت  بیال

براش آوردم در حالی که پستونک داخل دهنشه برای عمو و بچه های بوش میفرسته شیطوووووووووووووون  وروجک  .

خلاصه کلی خوش گذشت .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)