تولد دو سالگی
امروز 17 آبان هست و روز تولد تو ، هم خوشحالم و هم ناراحت . خوشحالم که چنین روزی خداوند تو رو به من و بابائی داد و یاد آور اولین روز تولد توست اما ناراحتم چون باز هم تولدت با ماه محرم یکی شده و نمی تونیم برات جشن بگیریم اما عزیزیکم تو ناراحت نباش چون بهت قول میدم بعد از محرم یه جشن مفصل برات بگیریم . کادو تولدت سر جاشه بعدا" که تولد گرفتیم عکسهای خشکلت رو می ذارم مامانی ، اما الان این جمله رو از تمام وجودم تقدیمت می کنم چون از صمیم قبلم نوشتم .
سلام دخترم :
ای شیرین ترین رویای زندگی من ، ای تکیه گاه روزهای بی کسی و دلتنگی هایم ،
سلام به تو که زیباترین هدیه خدایی ، تو که با آمدنت زندگیمان رنگ و بوی دیگری گرفت
خدا را سپاس که ما را لایق داشتن تو دانست و تو فرشته کوچک ،امید را به زندگی ما بخشیدی
از تو ممنونم بخاطر بودنت ، بخاطر تمام شادیهایی که با خود به همراه آوردی .
من نمی توانم بگویم تو را دوست دارم چرا که دوست داشتن چیزی عمومی است من عاشق توام آری عشق چیزی بزرگتر
از دوست داشتن است و عشق تو تمام وجود مرا در بر گرفته و با جان من آمیخته شده و زیباترین حس دنیا که حس مادری است را بوجود آورده است پس باتمام وجود می گویم دخترم عاشقت هستم عزیزم تولد سالگیت مبارک . می بووووووووووووووووووووووووووووسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتت گلم .
اینم از طرف بابائی گلم
دختر که باشی
نفس بابایی
لوس ِ بابایی
عزیز دردونه بابایی
حتی اگر بهت نگه .
دستت رو میذاره روی چشماشو میگه :
این تویی که به چشمای من سوی دیدن میدی
خلاصه دختر
یک کلام ....
ـ
نـــفــــس بـــابــــاســــت ...